امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره
آیهآیه، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

امیرعلی وآیه نفس های مامان و بابا

شیطنت های پسر

                  اخمهای پسری                          تعجب های پسری                 خنده های زیرکانه پسری حالا بگم این پسر خوردن داره ؟این عسل عشق منو باباش هست ...
22 مرداد 1393

عضو جدید خانواده

گل پسر مامان سلام عزیز دل مامان و بابا هستی همیشه پر انرژی و پر تلاش به قول خاله ها زلزله که وقتی میرسی به ثانیه ای همه جا رو بهم میریزی آخ که عاشقت هستم امروز وقتی بردمت مهد از دستم فرار کردی و کلی دنبالت دویدم تا تونستم بگیرمت اصلا به فکر من بینوا نیستی . اما بگم از عضو جدید خانواده دخترعموی خودم که در تاریخ 5/5/93 بدنیا اومد و ما تونستیم بعد از چند روز بریم دیدنش عکس العمل امیرعلی در مرحله اول فقط نگاه کردن به این خانم کوچولو بود ولی وقتی که دید چشماش رو باز کرده دیگه نمی دونید همش میخواست دست به چشماش بزنه و یا به قولی چشماش رو در بیاره وقتی من بغلش کردم که دیگه همش میگفت نی نی  رو بده بالاخره که کلی حساسیت نشون داد و خدا آخ...
15 مرداد 1393

ختنه کردن امیرعلی(2)

 امیرعلی بعد از بهوش اومدن در بغل باباجونش                                                          بعد از اومدن به خونه پسری متوجه شده بود که براش اتفاقی افتاده و خیلی با احتیاط برخورد می کرد نمی نشست و همش دراز کشیده بود                     امیرعلی در حال بستنی خوردن و خوندن کتاب حسنی   ...
15 مرداد 1393

ختنه کردن امیرعلی

سلام عزیز مامان عشق مامان گل پسرم رو 5 شنبه یعنی شب بیست و هفت ماه رمضون بردیم بیمارستان خاتم که دکتر اکبری جامی اونو ختنه کنه .ساعت 7:15 حرکت کردیم و وقتی که پسر رو بردیم داخل بخش که لباس اتاق عمل بپوشه تقریبا ساعت هشت بود .همراه ما  مامانی (مامان باباسعید )و مامان و بابای خودم هم بودند .وقتی امیرعلی رو بردیم تحویل اتاق  عمل دادیم تا ده دقیقه بعد هم صدای گریه اش میومد .خیلی لحظات بدی بود خیلی بد . امیرعلی رو تقریبا ساعت 9 از ریکاوری به ما تحویل دادن جالب اینجاست مامان یکی از بچه های مهد امیرعلی رو شناخته بود و وقتی که من رفتم حال گل پسر رو بپرسم سریع به من گفت حالش خوبه اما پسری رو بردیم توی بخش به من گفتن روی تخت بش...
12 مرداد 1393
1